مانیمانی، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره

من و مامانی و بابایی

هشتمین سالگرد ازدواج

شمع هشتمین سالگرد ازدواجمون توسط مانی نخودچیه مهربون فوت شد وقتی رفتم کیک بخرم گفتم بزار یه کیکی بخرم که مانی هم خوشحال بشه و تو هم تا کیک رو دیدی میخواستی ماشینای روشو برداری که بهت گفتم صبر کن چند تا عکس بگیریم بعدش بهت میدم و تو هم مثل یه بچه خوب به حرف مامان گوش دادی هرچند همه هوش و حواست به ماشینا بود.برای عکس انداختن هم که خیلی خوب بامون همکاری کردی و حتی وقتی میخواستیم با بابایی عکس دوتایی بگیریم تو هم سریع خودتو میرسوندی تا جا نمونی .امیدوارم همیشه سالم و خوشحال کنار هم بمونیم.                                          &nb...
26 آبان 1393

تولد رایحه و گلی جون(93)

رایحه 2 ساله شد و خانم زهرا هم که 6 ساله.خاله جون محبوبه دو بار تولد گرفت,یه شب با حضور خانواده پدری بچه ها و یه روز با حضور خانواده مادریشون که البته ما چون دوجانبه فامیل هستیم توی هر دو تاش حضور سبزی داشتیم.تولدتون مبارکــــــــــــــــــــــ گل گلیا                                ...
15 آبان 1393

اخبار 20ماهگی

حس مالکیتت به وسایل من و خودت زیاد شده و مخصوصا وقتی رایحه چیزی رو برمیداره میدویی دنبالش و میگی بده بده.می می رو هم کاملا فراموش کردی و اصلا سراغی ازش نمیگیری و معمولا یا با کارتون دیدن میخوابی یا تو ماشین و یا وول میخوری و میایی روی من میخوابی.از وقتی از شیر گرفتمت زیاد میگی نه و یه وقتا از صیح تا شب انقدر میگی که آمارش از دستم در میره البته تو خواب هم بیخبال نه گفتنت نمیشی و تا دو هفته بعد از ترک می می زیاد تو خواب حرف میزدی که الان خیلی کمتر شده.غذا خوردنت هم زیاد تعریفی نداره یه روزایی بهتر میخوری یه روزایی هم همش غذاتو تف میکنی.دو تا دندون آسیاب پایینت در اومده و تا الان 12تا دندون داری.تا توی خیابون ماشین ال نود میبینی میگی مامانه الب...
3 آبان 1393

20ماهگیت مبارک

مبارکت باشه گل پسری ولی دیگه خیلی عکس گرفتن ازت سخت شده با وجود اینکه خودت بهم میگی عسک ولی یه جا بند نمیشی تا من کارمو بکن  ...
3 آبان 1393
1